۱۳۸۷ دی ۵, پنجشنبه

فرقی ندارد ادم

با قاب پر یا خالی

قاب های یادگاری

خالی تر از حواسم

بر سر در هر خانه

جان مایه ی سازگاری

خط خطی های یادگاری

قلبهای پرو خالی

این سو شهیدی والا

ان سو قاتل لیلی

پر است سرایم خیلی

از خاکروبه های عالی

گاهی شخمی در قبر گاهی گلاب نابی

فرقی ندارد ادم با چه شوق و حالی

قابهای خاک گرفته ی یادگاری

بر فرش خاکساری

نقشی ز یک قالی

قالی بی گناهی

اعدام برای فکری – راهی

شهید برای جایی – کاهی

فرقی ندارد ادم

سنگین اگر نباشد

رولدر بروی خاکی

یک دم گرفته اهی

و ان سو نذر و نیازی

عاشق اگر بمیرد

حرکت چه دارد سازی

ان سو قبرو اعدام

این سو یک قهرمانی

یک سو شهید و طن

این سو جسد بی کفن

به قبر رحمت ارید

چه مجاهد – چه فدایی

چه جهود – چه بهایی

او رفته است زدنیا

با قابی یادگاری

ویران نمی باید کرد قالب سازگاری

باور کنیم به فردا ...
....
فرقی ندارد ادم

با قاب پر یا خالی
.....

مرگ دسته جمعی پروانه ها

ای – ای دنیا کمک – کمک

مادران ما در این جا در حالی که موشک به اسمان می فرستیم و با تمام دنیا گلاویز شده ایم که انرزی هسته ای حق مسلم ماست ( که نمی دانم ) فقط بعلت فقدان دکتر متخصص – دارو و فقر یکی یکی دارند می میرند .. .

اوای باد انگار اوای خشکسالیست بگذار تا بگویم / تقدیر هم خیالی ایست وقتی که مرگ انسان مانند سنگ باشد / دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالیست / باید که عشق ورزید / باید که مهربان بود / زیرا که زنده ماندن در این کشور احتمالیست /....(ط.پ)

بسیار سخت است که این روزها بنویسیم مادرم در icu بستری است مادری که در تمام عمرش یک لحظه ی خوب و شاد نداشته یا نگران نان و اب ما بوده و یا هنگامی که فارغ التحصیل دانشگاه شدیم نگران کار و زندگی مان از ابتدای زندگی اش دویده و کار کرده و حالا هم باید در بستر بیماری نگران باشد نگران سرانجام ما ( فرزندانش ) در ست مثل تمامی مادران این کشور رنج – درد – و باز رنجی پی در پی .... و این مصادف است با بمب گذاری های هند – افغانستان – عراق – قحطی سومالی و جنگ در اسراییل و غزه و ...

من می خواهم اعتراف کنم که تاکنون از نزدیک با مرگ هیچ عزیزی رودرو نشده بودم .

مرگ خودم همیشه یک بی وحشتی و یک ارام بخش بی تسکینی بود چرا که رانندگی با 200 کیلومتر در ساعت و هزار ریسک و کار پر خطر گوشه ایی از این راه بی نهایت بود .

من و ما همیشه در گوشه ایی می نشینیم و با
خیال پردازی ها و توهماتمان زندگی را از درون چهارچوب خانه هایمان می نگریم هر رو ز در خبر ها از مرگ و نیستی توسط گروهی تروریست جاه طلب و بیمار می شنوییم . انگاه چای مان را هورت می کشیم شانه هاییمان را بالا می اندازییم و شاید در حالی که به خودمان نگاه می کنیم می گوییم الهی شکر مرگ با ما فاصله دارد شاید هم می گوییم مرگ خوب است اما برای همسایه و بعد می رویم و می شاشیم تا چشمهایمان باز شود و باز در اخبار می خوانیم :

امروز صد نفر در بمب گذاری ترورییستی کشته شدند
امروز ده نفر در ایران اعدام شدند
امروز دامنه ی جنگ به داخل پایتخت گنگو کشیده شد ( 7/9/1387)
امروز ایران تهدید کرد
دیروز کره ی شمالی کره ی جنوبی را به جنگ و نیستی تهدید کرد
امروز دو راکت از هواپیماهای بدون سرنشین ابالات متحده تعدادی غبر نظامی را کشت
دیروز دیمتری مدودف از ونزوئلا بازدید کرد
اروز ابوباما به کاخ سفید رفت
فردا جنگ اغاز می شود
ایران توسط اسراییل تهدید شد
حزب الله لبنان اسرائیل را تهدید کرد
دیروز دهها راکت با اسرائیل شلیک شد
امروز اسرایئل 20 نفر را در کرانهی غربی از پای در اورد

ایا روزی هست که خبری از مرگ و نیستی در میان نباشد ؟
ایا واقعا نمی توان جلو مرگ ادم ها را گرفت این چه عاطفه ی خردورزی است که بر فضای بین الملل سایه افکنده ؟
این چه تدبیر و اندیشه و تفکری است که به خودش اجازه می دهد انسانی را بکشد ؟.
کدام دین نفرین شده و نفرت اوری حکم مرگ را صادر می کند و کدام دست و مغز معیوبی این اجازه را دارد که بشریت را ازپای در اورد ؟.
من می خواهم از خودمان اغاز کنم از خاکستر های سرزمین خودم . سرزمینی که در طی سه سال بیش از 197 میلیارد دلار نفت فروخته و حالا با رنج و درماندگی دست به گریبان است . ایا کسی هست که بتواند پاسخ من را بدهد ؟
که چرا یک زن میانسال باید در کنار راهرو یک بیمارستان دولتی اسلامی جراحی شود ؟

ایا این کشور پول و امکانات کافی ندارد و یا مشکل دیگری دارد ؟

باور کنید اگر مدیریت کلان کشور اسهال پولی هم می داشت می توانست چند تا بیمارستان درست و حسابی برای ملت بدبخت و بیکارش بسازد .

چگونه باور کنم که ما ام القرا اسلام هستیم

و چگونه خودم را توجیه کنم که من نویسنده ی کتاب های چکاوک خونین – شعله ای در اسمان و ارش کمانگیر و شامگاه – استاد اخراجی دانشگاه و دارای شان و منزلت های سیاسی و اداری ( هر چند در سایه ) نتوانم برای مادرم یک متخصص فوق ریه در شهر مشهد پیداکنم و چگونه باور کنم که بیمار تنگ نفس را در میان جایی بستری نمایند که دو قدم ان طرف تر دارند رنگ کاری می کنند و ان سو در کنار اتاق مراقبت های ویزه قیر باز می کنند ان هم با کنده و کاغذ و کارتن و... ؟

این جا تمامی ایران عریان است
تمام ایران اسلامی عریان
بیمارستان قائم مشهد
جایی که سگ صاحبش را گم می کند
شاید هم سگ صاحبش را خورده
هیچکس به هیچکس نیست
جهنمی از سرگردانی و پریشانی
اطلاعات بیمارستان ادرس اشتباه می دهد
و
مدیر داخلی و مدیر بیمارستان شلغم هایی بی خاصیتند که انگار تنها و فقط برای دریافت حقوق بدون مدیریت در اتاقی به نام مدیر نشسته اند نه برای حرفشان کسی تره خرد می کند و نه انها توان پیشبرد کاری دارند

این جا ایران عریان است

همچون باسن ان مرد جراحی شده که در کنار راهرو افتاده بود و خون ابه بیرون می ریخت و هیچکس نگاهش هم نمی کرد و گویا صاحب منصبی هم پشتیبان او نبود فکر نکنید صاحب منصبی اداری را می گویم نه مرادم ثروتمندی ولخرج و دست و دل باز است که سبیل دربان و دکتر و... را چرب کند ...
و گر نه هزار هزار دکتر و مهندس و تحصیل کرده هم اگر کنارش بودند و باشند به اندازه ی تربچه ایی ارزش ندارند
.....
لحظه های اضطراب ...هزاران باره

ازمایشگاه تخصصی طبقه ی پائین است و انها قبضی به دستت می دهند که دو طبقه بروی و 500 تومان بپردازی هیچ اسانسوری کار نمی کند شاید هم و سط راه جایی می ماند اگر چه روی ان نوشته مخصوص حمل بیمار و ... اما تنها کسانی که نمی توانند از ان استفاده کنند بیماران هستند و تو به هر سو می دوی شاید راهی پیدا کنی اگر راه بند نگذاشته باشند که بخواهی 10 -12 کیلومتر را یک نفس بدویی ( بستگی به میزان علاقه به بیمار ریتم دویدن متفاوت است و عرق ریختن ....)و بعد تا می رسی دیگر کسی تو را به درون راه نمی دهد التماس می کنی – برگه ی ازمایش را نشان می دهی داد می زنی – هلت می دهند و اخر سر می گویی من نویسنده ام.
یارو می گوید:
پس بنویس ورود در غیر ساعت اداری
نشانه
ی بی شخصیتی است و خودت بخوان
و
بعد هزار تومان می دهی
می گوید:
از اول پسر جان و به چشم بد هم از پشت نگاهت می کند و...

این جا ایران عریان است با تمامی تشتت ها و تردید هایش
کمتر انسانی پیدا می شود که با روی خوش به تو جواب بدهد همگی طلبکارند
همه سردرگم
در کنار زنهای بزک کرده صد ها اسیستان پرونده به دست راه گم می کنند
و پیر زنان مفلوک در حسرت جوانی بر باد رفته و ...
.این جا ایران عریان است
و
معنای مدیریت تمام کشورو مسولیت و شرافت و ....
سنگ روی سنگ بند نیست
همه گهگیجه دارند توی هم می دوند سراسیمه و بی هدف
نه نشان از راهی هست و نه راهنمای پلکان
و
گذر گاهی
همه دنبال راه عبور و خروجند
ساعت 5/11 همگی حقه باز ها در حالی که بیماران در حال جان دادند هستند دارند نماز می خوانند تا حقوقشان افزایش یابد
و
انهایی هم که سری توی سرها دارند که چند تا و نصفی فوق تخصص بیشتر نیستند راه خانه را در پیش گرفته و به سرعت می روند

توگویی وجدان بشریت در این جا در همان ماتحت مرد جراحی شده ی کنار

راهرو جامانده و پیدایش نیست .

از شرافت حرفه ای فقط اسکناسش مانده و مطب خصوصی ان چند نفر و نصفی و البته بقیه در حال سماق مکیدن ( بقیه ی پزشکان )
سوگند بقراط هم به تاریخ پیوسته همچون انسان بودن و ماندن
این جا تمامیت ایران است
الت برهنه ی پیرمردی که ناله کنان در گوشه ای ایستاده به خودش ایستاده ادرار می کند
و
زن های زیبا تند تند می دوند
هر یک از جایی امد ه اند
ولی همگی سرگردان و اشفته از این سو به ان سو می دوند شاید بتوانند برای اخرین بار جان نازنینی را نجات بدهند
اما بقراط دیر گاهی است که گویی خوابیده در همان کنار دیواری که پیرمرد به خودش شاشیده
و
مدیریت به زباله دان تاریخ پیوسته
روستایی شهری زن و مرد بی هیچ ترحمی به هم بدون معذرت خواهی تنه می زنند
و ان طرف تر ادم ها جلو پیشخوان صندوق تسویه حساب از حال می روند
مبلغ به ظاهر زیاد نیست
اما بیکارها و دربدر ها همان را نیز ندارند
از مدد کاری اجتماعی هیچ نشانی نیست
همه جا افسردگی و بی فرجامی فریاد می زند
تنها دخترکان روپوش سفید تازه کار یا دانشجویان تازه وارد دسته دسته خنده بر لب می ایند و می روند بقیه اش همه غصه و درد و اه
این جا همه ی

ایران اسلامی است و عدالتی که در باسن مرد مجروح کنار راهرو بیمارستان

روی تختی ناله می کند و خودش را به همه نشان می دهد

اساتید ( کردانیزه شده – بدون دیپلم دکتری گرفتن - و متملق و استثنا هایش که بسیار اندکند ) به فضل الهی الهه های این سرزمین دردند
و
اگر یکی شاید پیدا شود( از اساتید دانشگاه ) که من ندیدم ...شاید تنها کسی باشد که توانسته از ان کون مرد بیمار بگریزد و خودی نشان دهد
و اگر جای مهرنمازی بر پیشانی اش نقش نبسته باشد حکم کیمیا دارد که من ندیدم
این جا ایران است با شترهایی که با بارشان گم می شوند و سگ هایی که صاحبانشان را پیدا نمی کنند
فاجعه ای در جریان است
اما من فقط مادرم را می خواهم و دیگر هیچ که او هم در پهنای اشک جاریش ناپیدا است و ...

ساعت 12 ظهر است در بیمارستان اصلی بزرگترین و مهمترین شهر مذهبی ام القرا اسلامی هیچ متخصصی نیست تنها جوانکی دستیار پزشکی با صد ها پرونده زیر بغل با حجب و حیایی روستایی تبار و ...


این جا ایران است
و
تمامی پیشینه اش را گم کرده
نه از بقراط و سوگندش خبری است
و نه از مدیریت اسلامی
و نه از شرافت علم ...


اما ما هنوز می گوییم مرگ بر اسرائیل ... مرگ بر امریکا .... و موشک به فضا پرتاپ می کنیم
شاید فقط بخاطر ان موشک می سازییم که عدالت و مدیریت از کون ان بدبخت کنار راهرو بیرون بخزد و ما را بگزد ....
موشک .... جاسوس ...مرگ ... استکبار ... و مرده های کنار راهروهای بیمارستان تنها شهر بزرگ
ا سلامی با امامی غریب و سرزمینی که می گوییم قطعه ایی از خاک بهشت است ( روایت است که مشهد قطعه ای از خاک بهشت است ) ....غریب اشنا و بهشت با ارزوهایی در راه مانده و در کنار مادرانی که در 60 سالگی دیگر نمی توانند نفس بکشند و فرزندانی که نمی توانند کاری بکنند مستاصل و سرگردان و بیکار با یک عالمه مدرک و استعداد و کون برهنه ی مردی افتاده در کنار راهرو بیمارستان سرزمین بهشت ؟؟؟؟؟؟؟/
شما بگوئید چرا ما باید تاوان حماقت و سومدیریت در این کشور پهناور را بدهیم ؟.
کسی نمی تواند ادعا کند که من به این کشور خدمت نکرده ام – کسی نمی تواند ادعا کند که من در جبهه نجگیده ام .....
کسی نمی تواند ادعا
کند که من در مورد مقدسات و ائمه ننوشته ام بیش از بیست کتاب منتشر نشده در استان قدس رضوی - بیش از صد ها مقاله و طرح و پروپوزال در عاشورا – مسئول گروه اینده شناسی طرح توسعه ی ناجا در مرکز خرد بنیان همان جا که طرح پیشگیری از نفوذ امریکا در ایران طراحی شده و نقطه ی فرود نیرو های هلی برد تعیین گردید – مسول گروه طرح ملی تولید و توزیع و گندم و ارد و نان کشور منجر به خود اتکایی – طراح ایجاد سیستم های ایجاد میدان های القایی در اطراف مراکز اتمی و طراح نبرد مار های سمی – طراح جنگ منطقه ای و زون بندی ناحیه ای و..... من علی اشتری نیستم که به حق و یا ناحق اعدام شد . من همان نیروی دادگاه انقلاب اوایل انقلاب هستم . همان بی نوایی که طرح در هم تنیدگی اقتصادی نواحی ملی را داد و طراح جنگ الکترونیک با کمک بستگانم .... من خائن نیستم – من نویسنده ی ارش کمانگیرم با همان باور ها اگرچه بیش از بیست کتاب من هرگز اجازه ی چاپ و نشر نیافت و اگر چه ...اما خائن نیستم باور کنید
.البته می توانید از من هم یک خائن هم بسازید اگر بخواهید مثل همه ی انهایی که یک شبه با پرونده ایی سنگین خائن شدند با این حال اراده کرده ام که بگویم حتی اگر فردا کشته شوم و ...

ما اگر نبرد با اسرائیل و امریکا را نخواهیم و فقط سلامت مادرمان را بخواهیم چه باید بکنیم ؟
ما اگر این فقر و بی کاری را نخواهیم چه با ید بکنیم ؟

ما اگر بخواهیم بدانیم که چه بر سر متخصصان ما امده که اینک نیستند ( در شهری 2 میلیونی فقط 3 پزشک فوق تخصص ریه با تجربه که وقت هایشان هم چند ماهه است ؟؟؟؟) چه باید بکنیم ؟

ما اگر نخواهیم سرمایه های خودمان را به دیگران بدهیم - از حزب الله لبنان تا ...بدهیم وفقط بخواهیم که مادرمان را نجات بدهیم - که این سرمایه های ملی مال پدر هیچکس نیست جز ملت ایران که ان ها نیز خود فقط حق دارند روش خرج و هزینه ی ان را باید تعیین کنند چه باید بکنیم ؟

گمان من بر ان است که مدیریت کلان این کشور ( ایران اسلامی ) بجای دل سوزی برای فلسطین – بولیوی – حزب الله لبنان و...هزار مفت خور و علاف و جنگ افروز دیگر فقط یک بار سری به این بیمارستانها بزند تا وضعیت اسفبار این مردمان نجیب و صبور را ببینند . مردمی که خسته و کوفته از صبح تا شب جان دادن عزیزانشانشان را می نگرند ؟
چه کسی و با چه مجوزی اجازه داده سرمایه های این کشور در جایی دیگر برای هر منظوری هزینه شود ؟

گمانم وقت ان هست که مدیریت این کشور به گند کشیده از بالا تا پائین فقط یکبار سری به این بیمارستانها

بزنند .

. بیایید بروید بیمارستان قائم مشهد – فارابی – اما م رضا و...( در مشهد ) ببیینید چه خبر است ؟

حیف که نمی توانم فحش بدهم ... دلم برای ادب وحرمت خودم می سوزد و...

شرم و حیا – شرم بر کسی که مدیر خود را می داند و این را اسلام .... شرم ...شرم ...بیش از 10 درصد بیکاری ( به گفته ی خودشان چون من بیکار را هم که با مدرک فوق لیسانس و گذراندن صدها دوره و .. تالیف و تحقیق و .. بخاطر ان که شب هنگام با خودرو همسرم کرایه کشی می کنم شاغل بحساب اورده اند و هر کس را که در یک ماه قبل از سرشماری یک روز کار کرده ولو تخلیه ی چاه منزلش خواه پزشک و خواه مهندس و خواه بی سواد شاغل دانسته ا ند )

تازه قبل از بحران اقتصادی و حالا که بهانه هم بدستتان افتاده و دیگر نمی ترسند که رقم بیکاری را 25 در صد – 50 درصد و... اعلام کنند و همه ی گناه ان را هم به گردن غرب بیندازند که بحرانش را تسری داده و اعلام کنند که ما اصلا بیکار نداشته ایم که هیچ دنبال نیروی کار هم می گشتده ایم اما امریکای جهان خوار و دشمن صهیونیستی نگذاشتند نیروی انسانی جذب کنیم و....
( اگر از دنیا خجالت نکشند حتما این مطلب را هم می گویند شک ندارم ....)

20 درصد بیکاری – بیش از 50 درصد بیکاری بین فارغ التحصیلان دانشگاهی و البته بقیه اش هم بیگاری و یا به تعبیری به گاری بستن ...

مدیران بزرگوار کشور :

من و ما نه می خواهیم که اسلام صادر شود و نه ماییلیم اسرائیل نابود شود و نه می خواهیم با هیچ کشوری در دنیا وارد چالش و منازعه شوییم و نه دنبال نیروگاه اتمی و ... هستیم ما فقط مادر مان را می خواهیم می فهمید فقط مادرمان را می خواهیم ....

اقا لطف کنید بعد هم چند تا توالت عمومی بسازید و بعد هم اگر توانستید انها را نگه دارید و چوبی برای باز کردن ان ازدرختی در بوستانی نیاورید ( اغلب توات های عمومی خراب است و انهایی هم که کمی ...یک چوب کلفت ان جا گذاشته شده که وقتی گیر کرد ان را باز کنند و باز ان چوب با همان شرایط همان کنار توالت عمومی گذارده شده است بدبخت درخت های کنار خیابان های این شهر ...)
...
باور کنید سخت است مادرت را فقط بخواهی و ان وقت کون برهنه ی مردی درد مند ی را ببینی و شاش هم داشته باشی و گلاب به رویتان در این توالت عمومی به نام .... نتوانی جایی برای ...
پیدا کنی ...
چقدر دست شویی جای مناسبی است
اخ دستشویی

اقایان اگر توانستید فقط یک هفته این بیمارستانها را که بی گمان در کشور کم نیستند درست کنید هراه دستشویی هایش بعد بروید دنیا را درست کنید این ملت دارد از گرسنگی می میرد این مردم بی نوا دارند همچون گوسفند در زیر دست شما جان می دهند بدون جرعه ایی اب .

این ملت دارند برای یک دستشویی رفتن توی این شهر خراب شده به خودشان می رینند و ان وقت ما موشک قاره پیما می سازیم .

ان وقت شما – شما هایی که نه فقر را می دانید چیست و نه رنج پسری که پس از 45 سال نمی تواند
هزینه ی یک اسپره ی ضد اسم را بدهد و از خجالت روزی هزار بار می میرد و زنده می شود و حداقل بخشی از زحمات والدینش را جبران کند .
شما که اقازاده هایتان بیکار و بیعار می چرخند و در 18 سالگی هم زنی و خانه ایی دارند و .... و...- صاحب فن اوری اتمی می خواهید بشوید که چه غلطی بکنید ؟
. ادعایتان این است که می خواهند این کشور را ببرند( البته من نفهمیدم از بس خرم که دستشویی های پاکیزه ساز ی را که شما ساخته اید یا کون ان مرد نگون بخت را می خواهند بدزدند اگر نه ما که با تدبیر عالی شما دیگر چیزی نداریم جز همین ...)
....
می خواهند دختر ها و پسر ها ی این کشور را ببرند و با انها هم خوابه شوند این هم یک ادعای شما است ... می خواهند اسلام را از بین ببرند ( ان چنان که گویی امام عصر هم ناتوان تر از شما است این طور که وانمود می کنید که به تعبیر شما یک جایی ایستاده که نجاتش دهید ) ... می خواهند اسلام امریکایی بیاورند ....

بیایید بروید سری به این خیابانها بزنید تا ببینید:
چگونه ناموس به اصطلاح اسلام به هزار تومان – به یک ساندویچ دارند توسط دست پروردگان شما همراه عرب ها و افغانی ها و ... می روند – بیایید ببرمتان جایی تا ببینید که بلایی که شوروی در طی بیش از 8 دهه نتوانست بر سراسلام بیاورد شما چگونه اوردید و چگونه ریشه ی اسلام را زدیدید – بیایید ببرمتان جایی تا ببیینید چطور مردها ی مسلمان همان ها که در دوره ی مدیریت شما پرورش یافته اند زنهایشان را تقدیم می کنند ....

دردانش مدیریت بی گمان اسرائیلی ها از شما به مراتب بهتر هستند با ان همه جنگ و اتش افروزی و ... باز یک کشور نمونه ساخته اند که حسرت به دل مانده اید پس عاقل ترند - امریکائیها اگر هم به قول شما از ما ملت بیگاری بکشند (تهمتی که سر منشا ان ضعف و زبونی شما است ) باز با بودنشان ارامش – رفاه و حرمتی اگر نه کامل که حداقل لقمه ای نان هست – حداقل اندکی روشنایی در فردا هست ... شرمتان باد – شرمتان باد .
یک شیاد جیره خوار این شعر را برای غزه ای نوشته که شما سناریو نویس ویرانی ان بوده اید( من هم اخرش را چون زمانی جیره خوار بودم تغییر دادم ) بی ان که چشم به دنیای اطراف و کشور خود اندازد که مصداق عینی همین شعر است ایران یعنی همین و صف :


برق می رود
از ریه های اهنی دستگاه اکسیزن
نفس به سختی بالا می اید
... صدای کودکی در تاریکی می پیچد
بابا ماما

/
برق می اید یخچال های خالی
از خجالت اب می شوند
مادران زخم هیشان را در
یخچال می چینند
صدای کودکی در کوچه می پیچد
ماما بابا
/
...
و من نیز می گویم
((مادران بچه ها را می شمارند
....یک – دو – سه و چهار نیستند
عمه و خاله هم نیست
بابا زندان است
بابا از خجالت گریخته
داداش مهندس ناپدید است
در سه سال 197 میلیارد فروش نفت
هزاران میلیارد فروش دخترکان زیر 14 سال به اعراب
بابا مامان کی می اید ؟
شاید امشب
شاید شب های دیگر
خود ت کجا
شاید یکی از 9 میلیون پرونده ی زندان
این جا جمهوری اسلامی است
کجا ؟؟؟؟؟؟؟))

اری سرزمین مادری خون گریه کن
.چرا که هیچکس اشکی برای تو نریخت ... هر که با تو بود از جور اینان گریخت .....

خون گریه کن تا من مرثیه خوان درد ها و اندوه گلوگیرت شوم اندوهی که دارد خفه ات می کند
اه سرزمین مادری از کجایت مویه سر دهم تو خود بگو ...
از کدام دردت ..
.از کدام غصه ات ...
.از کدام ..
.از کدام
.... .

چرا که دیگر چیزی برای از دست دادن نداری گروه چپ سیاسی ات ( اسم ادمکشان سابق ) حقه بازهایی خنده بر لب که همگی از قماش رانت خورانی که دست هایشان تا مرفق به خون الوده است وهمگی تیر خلاص زن به بیگناهان دیروز و امروز به سبب فقدان رانت اپوزیسیون و عوام فریب که نام خویش اصلاح طلب نهاده اند . و راست هایش همگی بی هیچ هراسی از اعضای جوخه ها ی اعدام گروه ترورهای زنجیره ایی که حالا فقط یک قصد دلرند ( چگونه از همه انتقام بگیرند که 8 سال قدرت رانت هایشان از دست رفته و انتقام از دنیا که چرا انها را در میکونوس و ... محکوم کرده و به نسل کشی متهم ) و دنیا و سیاستمداران دورو و کثیفش جز عده ایی قلیل البته با تتمه ای از
عاطفه
ا ی خردورز با تلاشی نه در خور تحسین و توجه -در تکاپویی اندک نظاره گرانی بر جنایت و گرنه بقیه ی سیاست مداران بخصوص اروپایی در مماشاتی سوداگرانه با ادمکشان با فلسفه ی : سود فقط سود _ چه کسی از مشتی تبهکار نادان بدش می اید که با تحریک و تهییج توده ها و انتریک جوامع باعث فروش سلاح و تهی شدن خزاین نفتی شود چه کسی بدش می اید از بلاهتی که پول خونش را اسلحه بخرد و باعث خرید تسلیحات در منطقه گردد _.

این جا تمام ایران است کون برهنه ی مردی بیمار کنار راهرو بیمارستانی در قلب ام القرا اسلامی :
بیمارستانی که در کنار راهروهایش مردمی به ظاهر ثروتمند - به چشم جهانیان - جان می دهند و یک بیمارستان از انقلاب خونبارش تا کنون برای فقرا با توانایی دسترسی اسان ( بدون پارتی و رابطه ) ساخته نشده ولی تا بخواهی جنگ افزار و ...تولید کرده و باعث مرگ و کشتار گروهی عظیم از نادانان و دانایان داخل و خارج از کشور گردیده ... گردیده .

اگر یک دیوانه سنگی در چاه بیفکند هزار عاقل نمی توانند ان را بیرون بکشند . این حکایت رفتار ایران اسلامی است با 197 میلیارد دلار فروش نفت در 3 سال و اکنون با باسن های ( مودبانهی کون ) بیمارانی در کنار راهروها ی بیمارستانهایش اکنون .....

اری ....اری
دنیا عوض شده
اری در این معامله پالان عوض شده
دیروزمان خیال قتال و حماسه ایی
امروزمان دهانی و دستی و کاسه ایی
دیروزمان به فراق برادر فراشدن
امروز مان به گور برادر گداشدن
دیروزمان به کوره اتش فرو شدن
امروزمان عروس سرچارسو شدن
گفتیم :
سنگ برسر این شیشه بشکند
این ریشه محکم است مگرتیشه بشکند
غافل که تیشه میرود و رنده می شود
با رنده پوست ما زتن کنده می شود
.....

(برگرفته از ک.کاظمی)

به هر روی ما ز طلا شدن پشیمان گشتیه ایم مرحمت فرموده مارا مس کنید .
من به عنوان کسی که سالهای بسیاری را در مراکز نسبتا مهمی شاغل بوده و البته سپس به فضل الهی اخراج شده و با این نیمچه و اندک فهمم امروز در بیمارستانهای مشهد نمادی عینی از زندگی را دیدم و گمان کردم که رستاخیز شده و جهنم فقط برای من برپا شده _ و در شگفتم که چگونه یک وجدان اگاه و یک انسان معترف به ایمان و کرامت انسانی می تواند این چنین چشم بر مصایب انسانها ببندد و خود را مومن بداند و ان گاه این چنین ستمی مضاعف را برتابد _ بر خود از ترس اتش جهنم لرزیدم .

عالیجنابان ( غرضم از نوع ان علیجنابانی که در قتل های زنجیره ایی دست داشتند نیست فردا نیایید سراغم ) مدیریت کشور اسلامی:
من از شرم و از ان چه بر خودم گذشت و از انچه بر سرم خواهد امد لرزیدم .وگمان می کنم شما نیز باید از خدا و خشم او بترسید و سرنوشت عدی و قصی و صدام حسین را سرنوشت محتومی بدانید که دیر یا زود خواهد امد که

(المک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم) مملکت با کفر بقا می یابد ولی با ظلم هرگز

و این ستمی اشکار است .
در هنگامه ایی که توان اداره ی یک بیمارستان و دستشویی عمومی و نگهداری از ان را ندارید و نمی توانید از جان و مال و کرامت مومنان حمایت کنید موشک و اتم به چه کار خواهد امد؟ .
امروز این ملت خود را با ترکیه با امارات متحده ی عربی و اگر نه گوییم با اروپا مقایسه
می کند و حداقل خود من می پرسم از این اشوب و مدیریت انارشیست ویرانساز و بحران افرین جز بدبختی چه عایدی ایی داشته اییم ؟ . استدعا دارم همه کسانی که می توانند به نهضت ضد سلاح و جنگ بپیوندند و به جنبش رسیدگی به بیماران فلک زده ی یکی از بزرگترین و ثروتمندترین کشور های نفتی دنیا که به سبب سو مدیریت ( کوچه روشن کن و خانه تاریک ساز ) در حال انهدام است .به نام وجدان و به نام انسانیت بیایند و کاری برای بیماران و فقرا ی رو به افزایش و بیکاران اواره ی سرزمین ایران انجام دهند .
ایا کسی هست به جنبش نجات بیماران و فقرا و بیکاران جمهوری اسلامی ایران بپیوندد؟ . اگر وجدانی هنوز در تکاپو است و اگر عاطفه ایی وجود دارد بخاطر انسانیت بیایید نگذاریم مرگ و میر بیش تر از این شود .
بیایید پیشگیر این اعدام ها شویم قبل از ان که خودمان هم یکی از مرده ها و اعدامی ها و یا زنده به گور شده های بیمارستانهای جمهوری اسلامی شده باشیم .مرگ بس است . مرگ بس است
ما مادر هایمان را می خواهیم و انها نیز فرزندانشان را

همچنان که مادران فلسطین و اسرائیل و لبنان را دوست داریم و انها هم ما فرزندانشان را

همچنان که تمامی مادران جهان را دوست داریم و انها هم ما را

مرگ بس است

لطفا بروید در ایران یک دستشویی درست کنید تا با موشک ( تنه های درخت قطع شده در دستشویی های عمومی را اکنون موشک شهاب 4 می گویند ) ان را باز نکنیم

خواهش می کنم

خیلی ها اکنون شاش دارند

موشک و انرزی اتمی ایا برای شاشیدن خوب است ( چون روستایی هستم سوال می کنم

قصدی ندارم فقط نمی فهمم - چه کنم نفهمی که گناه نیست - هست )؟

ما شاش داریم دستشویی می خواهیم – موشک نمی خواهیم – ابریزگاه

( مودبانه ی شاش گاه ) اقایان مدیر کشور کجا است ؟
و
نقل است که اقای رئیس جمهور خواب دید که پیری بی نوا با دستی در ...و انگشتی در عمق استراتژیکش – عمق استراتژیک ایران از عراق تا اسرائیل و...ونزوئلاو بولیوی تعریف شده و بشدت در حال تعمیق ان با گروهی از بد مستان و عرق خوران لاتین تبار و مافیای کوکائین می باشند تا مشت محکمی به دهان یاوه گویان استکبار بکوبندو امریکای جهان خوار را بترسانند و...- 8 کاسه آش الو به او داد و او نم نمک با میلی در دست بخورد و نمرد . پس به سراغ یوزارسیف رفت و گفت ای خواب گذار . ای زیبا پسرکه در کودکی ات ارزویت را داشتم . ای .... زلیخا . به ما باز گوی که تعبیر ان چیست ؟
و نقل است که یوزارسیف که در هیبت دوزیستی ( دوجنسیتی – قبلا می گفتند همجنس گرا البته در امریکای لاتین قبل از ان که چه گوارا را بکشند و بر سر مغز او باده گساری نمایند و با جامی می بر لب ومعشوق در برو...بکام ... و قبل از فیدل یعنی دوست داشتنی ... از این حرف ها بر علیه امنیت ملی می گفتند و ....) ظاهر گردید – از پیامبر خدا خبری نبود و یا شاید هم همه فراموش کرد ه اند که او زمانی پیامبر بوده است .... به ماچه ربطی دارد ؟ هیچ فعلا که در پرهیبی این چنین است و....-و همی گفتندی که ( در این جا یوزارسیف می شود همان حضرت یوسف خودمان که اغفال نشده و ادم درست و حسابی است وپایبند به ارزش های الهی و...) بدان ای مرد زیبا – به اقای احمدی نژاد حضرتش می گوید . (ان هم بر اساس روایتی که نقل است عیسی مسیح (ع) به راهی می رفت و قضا را سگی مرده ظاهر شد و حضرتش گفت به حواریون کی از انها هم همان جودا اصغر یوطی/ توجه کنید نه گفتم اصغر لوطی . گفتم یوطی / بود . گفت ای فرزندان چه می بینید ؟ هر یک مرداری و صفتی ناشایست از وی نام برد اما حضرتش فرمود : چه دندان های سفید ی دارد ) – ای سرو قامت رشید پیکر . ای دانای کل و ای فریبا ... همی چهار سال به تدبیر به کمال بریدی با اسهالی شدید که بدان شکم روی در کودکان گویند و هیچ اب از آب تکان نخورد و 4 سال دیگر عزم بر ان است که برینی و با اسهالی مسری و نافذ بر تمام کشورت سخت ریدنی بنمایی ریدنی دیدنی و هیچ باکت نباشد از هیچ کس هیچ ...کشی حالت نتواند بگیرد و برو ...و الوی بسیار بخور که و قت ریدن به مملکتت است و بس ....
پس رئیس جمهور به خاک افتاد و سجده ی شکر بجای اورد که تعبیر به تاویل فتاده و همان است که ارزویش را داشته و ... از ان روز آلو که مسهل است ناپدید گشته و معتادان گرامی و جامعه ی یوبس ( یبوست داران ) نگران و اندیشه ناک در صدد راه حلی برای تفاهم و ایجاد ائتلافی خوشنود کننده می باشند و...

به ماچه ؟
پی نویس ( توضیح برای چند لحظه اغفال شدم و استکبار جهانی در هیبت خری ماچه لگدی بر مغزم نواخت که مغزم ... همان که ندارم ... متلاشی شد و این چرندیات را بنگاشتم ... دارد کم کمک مغزم از ... در میاید ... شما را به خدا ببخشید . توبه کردم ...)

ایرج میرزا شعری دارد از اسرائیلیاتش است همان شعر که می گوید : یک شب میان احرار تریک بود .... تا سیل خون نیامد چیزی برون نیامد جز پشکل محجر .. الحق که ریدن ما تریاکیان الدنگ باشد جها د با نفس یعنی جهاد اکبر/ البته بعضی ها تفسیر کرد ه اند که غرض از این اکبر همان بزرگ نیست که بلکه مراد همان اکبر شاه خودمان است ... علی عهده الراوی ....


وبلاگ : .com
http://shiad.blogfa

http://purahmad.blogspot.com