۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

مذاکرات اتمی و هژمونی قدرت و تداخل اقتدار های القایی :
پس از سالها کشو قوس بالاخره به نظر می رسد که بازیگران پهنه ی سیاست اتمی جهان و ایران از زوایای مختلفی به نوعی با هم در حال کنار آمدن می باشند .
اما مذارکات ژنو از چند منظر قابل توجه و تعمق بسیار است . اهمیت این مسائله در رفتار ها و شعار های وربنایی و لبخند های همراه با آن نمی باشد بلکه در تحولاتی است که روی می دهد . در فردای جریانات انتخابات در ایران و کودتای سیاسی علیه ارای مردم ایران نویسنده ی این متن 3 استراتژی خاص و معین را در آینده برای رژیم نامشروع و نامقبول کودتا در ایران پیش بینی کرد .
سناریوی نخست : غرب و کشور های آزاد جهان به ویژه ایلات متحده به حمایت از جنبش آزادی خواهی مردم ایران علنی وارد میدان گردد و دشمنی را به خصومت تبدیل نماید که نتیجه ی آن می شد :
 - گرایش بیش از پیش جمهوری اسلامی به سوی تروریست ها و حمایت عیان و آشکار از طالبان و القاعده و و در آن سوتر حمایت و نبردی جدید در منطقه ی مدیترانه ای اسرائیل حماس و لبنان و اعزام و ارسال نیروی عملیاتی بیشتر به مناطق جنگی عراق تا افغانستان و سودان تا آمریکای لاتین .
سناریوی دوم : غرب و کشور های آزاد با تقسیم کاری مناسب در نقش پلیس خوب و بد عمل کرده و از استراتژی دهانه و مهمیز استفاده کنند . یکی بزند و دیگری به سمت خودش بکشد رژیم را که باعث شود :
 - رژیم اسلامی در یک توازن عقلانی قرار گیرد و به یکباره به سمت تروریست ها نرفته و در عین حال احساس خوشایندی از یافتن دوستانی در جبهه ی مخالف خود یعنی غرب داشته باشد . به نظر می رسد این سیاست توسط آلمان و فرانسه در نقش پلیس های بد و شخص آقای اوباما در نقش پلیس خوب اجرا شد .
سناریوی سوم : غرب به طور کلی با استفاده از اصل سود و زیان منطقه و رژیم را رها کرده و دشمنان طبیعی و ذاتی نظام و خود رژیم را در برابر هم رها کند و این منطقه از جهان را فراموش نماید تا بالاخره جنگ های کوبنده و سهمگین منطقه را ویران سازد . که نتیجه ی آن می شد :
 - سائوپلویزه شدن جهان . جهان توسعه یافته براه خود و محصور در حصار های امنیتی و حفاظتی کامل و جهان فقر و توسعه نیافته در حال کشتار و دریدن همدیگر .به نوعی بحث اساسی سپر موشکی در ذات خود چنین اندیشه ای را در درون خود به همراه داشت .
اما در طی این زمان چند اتفاق شگفت افتاد که بر روی کل مسائل منطقه سایه انداخت و معادلات سیاسی – اجتماعی – اقتصادی منطقه را دگرگون ساخت . برای نظام جمهوری اسلامی این حوادث عبارت شدند از :
1- از بین رفتن مشروعیت و مقبولیت داخلی و مردمی اش که همواره در عرصه ی سیاست های منطقه ای با پس زمینه ی 8 سال جنگ فرسایشی ویران گر و نقش نیروی انسانی خودآزار کابوسی برای غرب بود . تا قبل از انقلاب اسلامی هرگز مسائله ای در منطقه به نام ترور های انتحاری و رفتن روی مین و شهادت در جبهه ی کفر و ... معنایی نداشت . پس از انقلاب بود که این مفاهیم و بازیگران مازوخیست وارد عرصه ی بازیگری سیاسی منطقه ای شدند و یکی از بزرگنترین قدرت های ایجاد دهنده و شکل دهنده نیز به این رویکرد و راهبرد جمهوری اسلامی بود .
جمهوری اسلامی در طی این مدت با الگو برداری از نیروهای مزدور و لژیون های خارجی جنگنده برای غرب در افغانستان تحت اشغال شوروی سابق در طی مناقشه ی شوروی با ایلات متحده ی آمریکا به سرعت بر اساس ائدولوژی شیعی بخصوص و جهاد در سطح منطقه بطور عام بزرگترین نیروی عامل ترور و وحشت را سازماندهی کرد .
2- نبرد ایلات متحده بر علیه تروریست های منطقه ای که خود با کمک پاکستان و دلار های نفتی عاعراب برای مبارزه با شوروی سابق ساخته بود و زمین گیر کردن دو دشمن بسیار قدرتمند و قدیمی ائدولوژیک ایران اسلامی یعنی صدام حسین و طالبان و القاعده را در افغانستان و عراق .
3- فقدان نیرو ی ائدولوژیک قوی به سبب انهدام تروریست های القاعده و طالبان در منطقه و اتهامات مقام های عرب به ویژه عربستان در تسلیح و سازماندهی تروریست ها . و یکه تازی ایران در منطقه .
4- ایجاد بازو های عملیاتی قوی و مواج در لبنان و عراق برای رویارویی با دشمنی ها ی ائدولوژیک با اسرائیل و ایجاد ساختار قهرمانی در دنیای اسلام
5- گرایش شدید به خلیف گری و ایجاد ایلات متحده ی اسلامی و یا امارات متحده با محوریت شیعه پروری
6- قرارگیری در میان دو فک محکم و آسیب ناپذیر نیرو های ناتو و متحد ایلات متحده در عراق و افغانستان
7- به ریزی روابط نیم بند روسیه که تمایلی آشکار به ایجاد امپراطوری قرن نوزدهمی در منطقه ی تحت نفوذ خود داشت و همچنینی قدرت گیری بسیار زیاد چین به عنوان متحدی شبه ائدولوژیک .و جنگ گرجستان بدون توانایی مداخله ی غرب در آن با موفقیت و پیروزی روس ها و تیثره شدن روابط روسیه و غرب در سطح خطرناک
8- عدم توانایی در بستن مرز های کشور و ناتوانی در کنترل اطلاعاتی – امنیتی مرزها و رسوخ تروریست ها به ویژه در بلوچستان
9- تحریک و عملیاتی کردن سلفی ها و تکفیری های سنی مذهب بر علیه شیعه به سبب رفتار های افراطی – ائدولوژیک
10- بازسازی ناسیونالیسم عربی و ایران گریزی در عراق و کاهش نیرو های مرتبط با عملیات مسلحانه در عراق رو به صلح پیش رونده .
11- شکست نیرو های وابسته به ایران در لبنان و اجبار حزب الله لبنان به اقتضائات و تعاملات سیاسی درون ناحیه ای در سطح لبنان
12- ناتوانی حماس در برابری با نیرو های ورزیده و قدرتمند اسرائیل که همواره تا قبل از انتخابات به عنوان عاملی برای انتقال فشار به کل خاورمیانه مورد استفاده قرار می گرفتند .
13- بحرانی شدن روابط اعراب نوظهور و ناسیونالیست در برابر ایران از مراکش تا مصر و از امارات متحده ی عربی تا بحرین و عربستان
14- شکاف سنگین و لاینحل میان لایه های قدرت در فرادست مدیریت ایران اسلامی و انشعاب و اتحاد های تاکتیکی نوین فرساینده
15- از بین رفتن قداست و اخلاق گرایی و جنبه های دینی ائدولوژیک رژیم اسلامی در سطح منطقه نزد عوام و مردمانی که آحمدی نژاد را قهرمان مبارزه با غرب و اسرائیل دانسته و همسنگ با جمال عبدالناصر ارزیابی می گردید .
16- بازی سود و منفعت بی ائدولوژی و هدف استراتزیک روسیه با برگ ایران برای فروش اسلحه – ترساندن غرب – و باج گیری و ...
در آن سوی معادله یعنی غرب هم اتفاقات ویژه ای رخ داد :
 - از بین رفتن نیروهای سلحشوری لیبرالیستی نئومحافظه کاران امریکایی و پیروزی دمکرات های وابسته به قواعد و اصول بازی حقوق بشری و دیپلماسی هوشمند همکاری و ضربه با کمترین هزینه
 - اتحاد و امریکایی پرستی بیش از حد و اندازه ی کشور های معترض به جنگ عراق از جمله فرانسه و آلمان در اردوی آمریکا
 - اراده ی خروج نیرو های غربی از مناطق بحرانی جهان و به تعبیر دیگر تمایل شدید به سائوپلویزه کردن جهان امن و نا امن و رها کردن کشور های نا امن با مشکلاتشان در سطح جهانی
 - اراده ی محافظت از شیوه و آداب و رسوم آمریکایی بین رهبران ایلات متحده و بازدارندگی از چالش بجای پیشگیری و تهاجم
 - درگیری و مقاومت بیشتر نیرو های ستیزه گر افغانی و اشاعه ی جنگ به پاکستان که در حکم پدر معنوی افراطیون ستیزه گر بود و هدف از پروراندن آنها مبارزه توسط آنها با هند و نفوذ هندوستان بی هیچ اثر و نشانه ای
 - پیشروی نیرو های تروریست با همکاری نیرو های اطلاعاتی ارتش پاکستان تا 70 کیلومتری پایتخت و راکتورهای اتمی و بمب های اتمی و سلاح های نا متعارف
 - قدرت گیری نظامی چین و سرمایه های بیش از حد و به تبع آن نسل کشی – محو قومیت ها – استحاله ی مذاهب و نژاد های غیر چینی بدون هراس از غرب و واکنش آن
 - عدم همکاری اعراب به شکل واقعی در فرایند صلح در خاورمیانه – عدم همکاری در فقدان ارسال پول و تجهیزات برای تروریست های سلفی و تکفیری در افغانستان و عراق وعدم همکاری با دولت شیعه ی عراق در ایجاد فضایی امن در رقابت ائدولوژیک با رژیم اسلامی
 - بحران ویران ساز اقتصاد جهانی و زمین گیر شدن قدرت های صنعتی – مالی جهان در بحران رو به تزاید به سمت کشور های عقب مانده و افزایش مهاجرت های غیر قانونی
 - افزایش نبردهای اقتصادی – صنعتی در بین کشورهای توسعه یافته و همکاری در عین بی اعتمادی
 - دارفور و مشکلات شهروندان جهانی و کنترل ها و اعتراضات جهانی در سمت و سوی عاطفه ی خردمند جهان وطنی مردمان جهان نسبت به بازبینی منافع ملی و گرایش به درکی متقابل از منافع جمعی
 - افزایش رو به رشد کشور های عصیان گر و معارض از آمریکای لاتین تا آسیا و اروپا نسبت به ساختار جهانی قدرت و رفتار های بین المللی که یکی از مهمتریم معضلات پیامدی تمامی بحان های اقتصادی جهانی است و اغلب به نبرد ها و کشمکش های بزرگ منجر می گردد اگر به درستی مدیریت نگردد . تجربه ی تلخ ارتباط بحران های اقتصادی با جنگ جهانی دوم و جنگ های منطقه ای ... هراسی دو چندان و مهاجرتی لجام گسیخته و زیان بار برای کشور های توسعه یافته به همراه داشت که عزم پیش گیری از آن به وجود آمده بود .
 ....
به هر روی به نظر می رسید هر دو طرف مخاصمه ی اتمی در مورد ایران در شایط مناسبی قرار نداشته و تعاملی بدون نبرد را ترجیح داده و به دنبال راهبرد هایی دیپلماتیک می باشند . با این حال آنچه که بر مشکلات موجود بشدت می افزود . مسائله ی مشروعیت مذاکرات ژنو و خلع سلاح اتمی و از کار انداختن سازوکارهای منجر به استحصال بمب های اتمی و فن آوری آن با کمک روسیه و کره ی شمالی و حمایت عبدالقدیر خان بود . لذا چنین به نظر می رسد که غرب می داند با معضلی چند وجهی مواجه است . که هر کدام از آنها از آن یکی سخت تر می باشد و در فراسوی آن عاطفه و اخلاق جهانی است که بشدت غرب و ایلات متحده را به سبب همکاری با آدم کشان جمهوری اسلامی و لژیون های خارجی و مزدورانش از مکزیک تا فلسطین و اسرائیل وو از عراق تا افغانستان به چالش می کشد .
استراتژی های هر یک از بازیگران در این رویارویی دیپلماتیک به گونه ای خاص است که آن نیز خود نیاز به واکاوی و درکی عمیق دارد .
جمهوری اسلامی از این اجلاس خرید زمان برای دسترسی به بمب را طلب می کند و نشان دادن آن که به هیچ وجه با بی مشروعیتی در جهان آزاد مواجه نیست پس می تواند تا هر مرحله و هنگامی که دوست بدارد مخالفان و جنبش های آزادی خواهی و صلح جویی را در داخل تنبیه و در بیرون ناکام و مضمحل سازد و در عین حال حاشیه ی امنی برای خود مهیا سازد و راهکاری بیابد تا بتواند از بمب های گمشده از زرادخانه های شوروی سابق پس از فروپاشی که به ایران منتقل شده و توسط مافیای روسی – اروپای شرقی در اختیارش قرار گرفته بهره ببرد که گفته می شود حدود 200 بمب کوچک و 2 عدد بمب بزرگ اتمی است . مسائله ای که به خوبی غرب هم از آن خبر دارد و حاضر به اعلان آن نیست تا فضای جهانی ترس از رژیم اسلامی را گسترش ندهد .
لذا راهبرد های زیر را اتخاذ نموده تا بلکه بتواند از چنگال خرد جهانی و چالش های فرا روکه تمامی اهداف خود را بر عدم دستیابی به سلاح های اتمی گذاته بگذارد و ا دامچاله ی درونی و بیرونی بگریزد :
• خرید زمان برای پوشش به فعالیت های مخفی و پنهان خود
• از بین بردن قدرت و شجاعت مخالفان داخلی با لجبازی با زمان بندی و مقاصد غرب
• وانمود سازی اتحاد برای دستیابی به بمب در میان سران مخالف و موافق
• بهره گیری از فرصت های صلح جویانه ی آقای اوباما برای تسریع در رسیدن به مقصد
• بر هم زدن نظم و اتحاد کشور های 5+1 با حیله های خاص . یک قدم به عقب و گام جهش به جلو
• استراتژی نابجایی ( در این روش . جمهوری اسلامی که مدت ها است در آن تبحر یافته به محض در خطر قرار گرفتن یک فرصت ترور و نابسامانی منطقه ای ایجاد می کند و در عین حالی که با تروریست های القاعده و طالبان هماهنگ است می کوشد توازنی میان نیرو ها و بازگران آدکش مزدور نیز ایجاد کند . بدین سان غرب با مواجه شدن ناگهانی با یک معضل منطقه ای – ناحیه ای با دو مشکل مواجه می گردد و به نوعی عطف توجه خویش را تقسیم کرده و قابلیت اجرای فرامین و دستورات خود را از دست می دهد و مبانی وحدت در فرماندهی اش با وجود کشور های ناسازگار و چالش آفرینی در جمع خود همچون چین و روسیه به هم می ریزد .) در این راهبرد بر خلاف اعتقاد و باور غرب در عدم همکاری و هماهنگی نیرو های ستیزه گر سلفی – تکفیری با رژیم اسلامی . نظام اسلامی با تمهیدات و نیروهای خاص نفوذی خود درست در جاهایی ایجاد بحران می کند که اصلا قابل تعریف و توصیف نیست . بطور مثال با افزایش فشار به رژیم اسلامی این نظام توانست در فرصت اندکی دو منطقه ی به ظاهر آرام و دور از تشنج را به خاک و خون بکشد تا جهان سردرگم معادلات حل آنها گردد :
• 1- نبرد حروثی ها در یمن با دولت مرکزی
• 2- انجار عظیم اسلام آباد و کشتار بی گناهان
• 3- اغتشاش در منطقه ی سنتی تحت نفوذش در غزه با کمک حماس
• 4- مصیب زایی برای لبنان
• 5- درگیری و انفجارت بسیار در عراق
• 6 – اشاعه نبرد کردها با ترک ها وم اعراب در شمال عراق
• 7- کوشش درنمایش ترور عمار حکیم برای ناامن جلوه دادن منطقه
• 8 – کشتار ها و بحران زایی در حوزه ی تحت نفوذ کارتل های مواد مخدر در مرز امریکا با مکزیک
• 9- ...
دلایل انجام این همه فعالیت و کار بی شرمانه و آدم کشی برای چیست ؟
فقط یک پاسخ مشخص دارد و آن این که اگر حاکمیت و اقتدار ایران کاهش یابد باید با یک منطقه ی خاورمیانه ی غرق در آتش – انفجار – آدم کشی – قتل – ویرانگری – فروپاشی نظم سنتی مرز های سیاسی و... مواجه گردید و این به معنای آن است که تضمین های لازم برای حفظ موجودیت خویش را داشته باشد و اقتدار خویش را در داخل با هر روش و وسیله ای افزایش داده و مخالفان را نابود سازد . همچنین با بزرگ نمایی اختلافات قومی – زبانی در مجاری غیر دمکراتیک و تسویه حساب های خونین بدوی بیان نماید که گنج انرژی جهان در امان نخواهد بود و باید دنیا از منابع انرژی خاورمیانه در صورت نبودن جمهوری اسلامی وداعی زودهنگام نماید و از آن سو با توزیع مزدوران و لژیون های خارجی آدم کش جهان نا امن تر و بی ثبات از قبل برای کشور های توسعه یافته بسیار پر هزینه خواهد گردید .
از آن سو ، غرب به سبب درگیری های فزاینده ای که رژیم ایجاد می کند به سرعت فریب خورده و برای بقا و آرام تر کردن موقعیت های جهانی و دور کردن مخاطرات از کشور های خود به قیمت تباه کردن آرمان های انسان دوستانه و موازین انسانی با رژیمی در حال معامله است که گمان می برد بتواند در دراز مدت از آنها شخصیتی معتدل و همراه بسازد . از این روی بر خلاف تمامی اصول عقلانی در عین مذاکره ای که در حال باخت به رژیم اسلامی است پایه های اقتدار خود را سست و خطر را بیشتر به کشور های خود و جهان نزدیک تر کرده و از گروه آزادی خواه که امنیت پایدار جهانی صلح دوست را می توانند بسازند فاصله می گیرد . اگر چه که نباید فراموش کرد در مرحله ی دمکراسی خواهی و آزادی سازی ایران دیگر فرصت ها و امکانات اصلاح طلبان و رهبران شاخصی همچون میر خسین موسوی به اتمام رسیده و اینک باید رهبری تازه نفس و قدرتمندی بر اساس موازین انسانی و اعتقاد به دمکراسی نهادینه گردد و. چرا که :
 میرحسین موسوی ا دارای خواستگاه و پایگاهی اصولا مشابه با احمدی نژاد و کودتاگران است با لطافتی بیشتر و مکاری و حیلیه ای افزون تر
 جنبش آزادی خواهی خواست ها و اراده ای فراتر از وی ( میرحسین موسوی – کروبی – خاتمی و...) و دیگر رهبران معروف دارد و به ساختار شکنی و گذار از دیکتاتوری و همسویی بی انتها و بی وقفه با جهان می اندیشد
 برای آزادی خواهان ایران مسائله ی اتمی برای همیشه در معادله ی سود و زیان تمام شده تلقی گردیده و از آن بنا به دلایل اقتصادی – زیست محیطی – انسانی – اجتماعی – سیاسی و ... پرهیز نموده و از میلیتاریزه شدن منطقه بشدت متنفر و گریزان است .
 مبانی اعتقادی و باور های خود را بر اساس چیده مان رفاه ملی – ناحیه ای – فدرالیسم – برابری جنسیتی و... گذاشته و هیچ تمایلی به ناسیونالیسم منحط و مرده ی آدم کشانه نداشته و ندارد .
لذا در یک محاسبه ی بسیار ساده جنبش آزادی خواهی با آرمان های انسانی و عرفی جهان لیاقت احترام را برای خود ساخته است و می تواند شریک استراتژیک مناسبی در فرایند صلح میان اعراب و اسرائیل – گروه های افغان – پهیز از مسابقه ی تسلیحاتی وو... باشد . اما در این جا یک چالش بزرگ پدیدار گردیده و بی آن که خود را در ظاهر نشان دهد در درون در حال نقش آفرینی در میان کنش گران و بازیگران سیاسی منطقه و جهان است .
این پارادایم پاردکس ساز در واقع در تعریف منافع ملی هر کشور مذاکره کننده با کشور های متحد با خود و فضای بین الملل تعریف می گردد . به تعبیری در این بازی که جمهوری اسلامی تاکنون نقش بازنده را در مذاکرات ژنو ایفا می کند در واقع با استفاده از استراتژی نابجایی و افزایش میدان های القایی سود های مشارکتی در پهنه ی سیاسی بازیگران غربی را از اتحادی درونی تهی و از اعتمادی متقابل دور و از رویه ای مشترک گریزان کرده است . این عمل توسط رژیم چگونه صورت می گیرد ؟
اصولا ادبیات مذاکرات بر چه سازوکار و ساختاری استوار است و منافع جهان و کشور های نماینده ی خرد جهانی در چه موقعیتی ایفای نقش می کنند ؟

هیچ نظری موجود نیست: